من کمم، کوچکم، ضعیفم، تنهام. خلاصه که درخور نیستم که با دبدبه و کبکبه ی خدایی ات بیایی بایستی مقابلم به زور آزمایی.
از پا افتادن من به افتادن ِ برگِ خشکیده ی زمستان زدهی درخت میماند از شاخه . چه بسا سهل تر . به نسیمی که به خیالش آمده است که دست نوازش بر سرم بکشد، میافتم از شاخه ام .
کوتاه بیا کمی. خسته ام!
درباره این سایت